بخش قابل توجهی از حرفهای سخنرانی های انگیزشی را میتوان در یک پیام خلاصه کرد: «پشتکار داشته باشید. جا نزنید. ادامه بدهید.»
جهانی که اینگونه افراد برای ما ترسیم میکنند، شامل اکثریتی است که یک یا چند گام مانده به رسیدن، راه را رها میکنند و اقلیتی که سرسختانه ادامه میدهند؛ در اوج نا امیدی، هنوز امیدوارند؛ و معتقدند که سیاهی شب، همیشه و در هر شرایطی با سپیدی روز به پایان خواهد رسید.
فرض کنیم میپذیرید که «پشتکار، همیشه و همه جا مفید نیست». اگر بخواهید این جمله را به یک گزارهی پذیرفتنی و حکیمانه تبدیل کنید، کافی است سمت دیگر ماجرا را هم به آن بیفزایید (این فرمول جادوییِ ساختن حرفهای حکیمانه است): «گاهی پشتکار ضروری است و گاهی به ضرر شما و هنر، تشخیص این دو وضعیت است.»
در این میان، چالش واقعی همیشه در بخشِ پایانیِ جمله نهفته است: اینکه چگونه این دو وضعیت را از هم تشخیص دهیم.
ست گادین در کتاب شیب the dip به این سوال پرداخته است.
البته نباید انتظار داشته باشید که نهایتاً پاسخ دقیق و شفافی برای این پرسش ارائه کند. اساساً اگر پاسخ چنین پرسشهایی مشخص بود، دیگر فرد شکستخورده ای وجود نداشت و موفقیت، مثل هوا، همه جا در دسترس و فراگیر بود.
با این توضیح، میتوان کتاب شیب را تأملاتی درباره ی هنر ادامه دادن و نیز تشخیص مناسب نقطهی رها کردن دانست.
اگر در ادامه ی یک مسیر در زندگی شخصی یا شغلی خود مردد هستید و مانده اید که کدام گزینه مناسب تر است، شاید مطالعه ی این کتاب بتواند همراهِ خوبی برای فکر کردن به این چالش باشد.
ست گادین در کتاب خود دو کلمهی کلیدی دارد: یکی واژه ای که در عنوان کتاب بهکار برده (dip) و دیگری فعلی که تقریباً در تمام کتاب به آن پرداخته و بارها آن را تکرار کرده است (quitting).
هر چقدر با این دو واژه آشناتر و دوستتر شوید، حرفهای او را بهتر درک خواهید کرد:
Dip
کلمهی dip اسمی با ریشه ی آلمانی است و شاید برایتان جالب باشد که با وجود تفاوت شکل ظاهری، با deep همریشه است.
اگر به دیکشنری مراجعه کنید خواهید دید که تعبیرهایی مانند شیب، فرو بردن در آب، سرازیر شدن و مانند این ها را به عنوان ترجمهی dip بهکار بردهاند.
اما dip برای هر شیبی بهکار نمیرود؛ بلکه معمولاً dip برای شیبهایی بهکار میرود که فرازی هم در پی آن باشد (فرو رفتنی که برآمدنی هم در ادامه داشته باشد).
بنابراین dip که ست گادین در عنوان کتاب خود بهکار میبرد، چیزی از جنسِ حفره و گودال در مسیر است.
البته چاله و گودالی چنان بزرگ که پریدن از روی آن ممکن نیست و باید با تحمل دشواری و فرو رفتن و درآمدن، از آن عبور کرد.
Quit
کلمهی دیگری که ست گادین به عنوان محور بحث خود انتخاب کرده، quit و همخانوادههای آن (quitter و quitting) است.
quit به معنای ترک کردن و رها کردن است (مثلاً ترک سیگار).
معنای دیگر آن هم، واگذار کردن بازی به دیگران، جا زدن و پا پس کشیدن است. وقتی وارد یک جریان یا بازی میشوید و در میانهی راه تصمیم میگیرید همه چیز را رها کنید و زمین را به دیگران بسپارید، میتوان گفت quit کردهاید.
در واقع حرف ست گادین این است که ما نباید همیشه از quit کردن بترسیم و quitter بودن، الزاماً چیز بدی نیست.
البته اگر کسی همیشه و همهجا quit کند، دیگر نمیشود این کار را یک استراتژی نامید و به همین علت، یکی از ترجمههای quitter فردِ ترسو است.
شاید یادتان باشد که کیروش زمانی این کلمه را خطاب به علی کریمی بهکار برد و به این علت که کلمه با تلخترین معنای آن، یعنی بزدل ترجمه شد، تنشهایی را در رسانهها به همراه داشت. در حالی که هر یک از ما ممکن است در جایی quitter باشیم و اتفاقاً این کار را از سر ترس و بزدلی هم انجام ندهیم.
گودالهای عمیق در میانهی راه
با این مقدمه، توضیح محتوای کتاب شیب چندان دشوار نیست. ست گادین در کتاب خود به بیان چند دیدگاه پرداخته است (که البته هر یک از آنها میتوانند محل بحث و اختلافنظر باشند).
نکتهی اول اینکه اگر نتوانید در حوزهی فعالیت خود، نخستین باشید، دستاورد چندانی نخواهید داشت.
در واقع او در این جا در مقابل کسانی قرار میگیرد که میگویند «اول بودن به زحمتش نمیارزد و اگر بپذیریم دوم باشیم، با تلاشی بسیار کمتر، دستاوردی خوب (البته نه عالی) حاصل میشود.»
نکتهی دومی که ست گادین مطرح کرده این است که در اولین موانع نباید دلسرد شویم و اتفاقاً باید از وجود درّهها (dip) خوشحال شویم. چون همین درههاست که عدهی بسیار زیادی را پشت خود نگه میدارد و اگر ما بتوانیم از این درهها عبور کنیم، در فضایی خلوت و با رقابت کم، محصول زحمت خود را برداشت خواهیم کرد.
سومین نکته این است که توجه داشته باشیم در بخش درّهی مسیر، تلاش بیشتر بلافاصله به دستاورد و خروجی بهتر منتهی نمیشود و حتی در بسیاری از موارد، به نسبت تلاش خود، خروجی کمتری هم به دست میآوریم.
البته او در کتاب خود، نکات و ایدهها و مثالهای بسیار بیشتری را مطرح کرده و از زوایای مختلف به این بحث پرداخته است.
اما اصل ماجرا همچنان همان است که مطرح شد:
1) توجهِ دائمی به رابطهی تلاش و دستاورد
2) رها کردن درّههایی که زحمت عبورشان به نسبت دستاوردشان، برای ما، نمیارزد (یا میدانیم در آن سوی درّه هم، بهترین نخواهیم بود)
3) انتخاب درههایی که واقعاً قصد داریم و میخواهیم از آنها عبور کنیم
4) تلاش و پشتکار برای عبور از آن درّهها
همانطور که در ابتدای این بحث اشاره کردیم، نوع بحثِ ست گادین از جنس نقشه راه نیست که هر کس با خواندن آن به سادگی بتواند مسیر خود را پیدا کند و در این زمینه تصمیم بگیرد.
اما مطالعهی کتاب شیب و همزمان با آن، اندیشیدن به انتخابها و چالشهای پیش رو، میتواند برای ما الهامبخش باشد.
ترجمه کتاب شیب
ترجمههای مختلفی از کتاب Dip وجود دارد که نخستین آنها در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است (نشر درنا قلم و ترجمه محمد خضرزاده).
طی سالهای گذشته هم – خصوصاً در دو سال اخیر – ترجمههای متعدد دیگری به بازار عرضه شده که از جملهی آنها میتوان به ترجمه نشرمیلکان (آناهیتا مرادی) و نشر آموخته (ترجمه امیر انصاری) اشاره کرد.