Uncategorized, بازاریابی, تاریخ

پیکان سرنوشت ما

در سرمای زمستان آنقدر روی اتومبیل‌ها کار می‌کردم که دست‌هایم ترک می‌خورد و بنابراین ناچار می‌شدم پیه داغ‌کرده روی آن بریزم تا زخم‌هایم التیام پیدا کند.
من، احمد خیامی، آن‌طور که در شناسنامه‌ام نوشته شده در سال ۱۳۰۳ در مشهد به دنیا آمده‌ام. تاریخ تولدم حتی در گذرنامه‌ام روز و ماه ندارد و در آن فقط سال ۱۹۲۴ ثبت شده است.
چون پدر و مادرم سواد خواندن و نوشتن نداشتند، تاریخ دقیق ولادت مرا در جایی ثبت نکردند. در واقع، آن‌ها تاریخ تولد هشت‌ تن از ده فرزندشان را مکتوب نکردند و از روز و ماه و سال تولد آن‌ها، اطلاع دقیقی در دست نیست.مادرم یک‌بار در موردم گفته بود که در زمستان به دنیا آمده‌ام و بدین‌ترتیب، در نخستین سفرم به اروپا دهم دسامبر ۱۹۲۴ را تاریخ تولدم تعیین کردم.
۱- (ایران ناسیونال که ایران خودرو کنونی است. (در خارج از ایران با نام تجاری ایکو IKCO شناخته می‌شود
۲- بانک صنعت و معدن
۳- فروشگاه کوروش که فروشگاه قدس امروز است (کنترل بازار و قیمت‌ها و ارائه کالا‌های مرغوب و تا سرحد امکان ارزان و دست‌اول به مشتریان)
۴- اولین کارخانه مبل ایران (مبلیران)

تنها بخشی از دست آوردهای براداران خیامی بود. برادرانی که به اذعان در تمام سال های ده سی و چهل ، حتی پیش از تکیه دادن علینقی عالیخانی بر مسند وزارت اقتصاد تمام سعی خود را در راستای توسعه صنعت خودرو سازی ایران به کار بستند.
شرکت سهامی عام کارخانجات ایران‌ناسیونال را در سال ۱۳۴۱ به ثبت رساندند که بهره‌برداری از آن در مهر ۱۳۴۴ آغاز شد. اولین محصولات شرکت، مینی‌بوس، اتوبوس بود. این کارخانه در ۲۰ شهریور ۱۳۴۵ اجازه تاسیس کارخانجات ساخت انواع اتومبیل سواری چهارسیلندر را به دست می‌آورد.
در سال ۱۳۴۶ و با سرمایه ۴۰ میلیون تومانی خودروی پیکان در کارخانجات ایران‌ناسیونال تولید شد. در تاریخ ۲۳ اردیبهشت همان سال تولید هیلمن با اسم پیکان با تیراژ ۶۰ هزار دستگاه خودرو در سال شروع گردید. این شرکت تولیدکننده پیکان، پرفروش‌ترین و نخستین خودروی ایرانی بود. با گذشت هفت سال، ایران ناسیونال از لحاظ کیفیت و کمیت تولید، در ردیف یکی از بزرگترین خودروسازان آسیا قرار گرفته بود. برای رسیدن به خودکفایی در زمینه تولیدات قطعات یدکی، خیامی شرکت‌های بلبرینگ، پیستون و ایدم تبریز، شرکت ریخته گری، شرکت رضای مشهد و … را احداث کرد.
به کارخانه‌ی «ماهله» که سازنده‌ی پیستون و سوپاپ موتورهای مرسدس بود رفتیم و مدیرانش را راضی کردم که بدون اطلاع و اجازه‌ی مرسدس بنز به قیمتی که به آن‌ها پیستون و سوپاپ می‌فروختند به من هم بفروشند.
همین‌طور کارخانه‌ی سازنده‌ی کمک‌فنر و فیلتر را راضی کردم که به من جنس بفروشند. این‌ها حتی با قیمتی به من جنس می‌دادند که از قیمتی که به مرسدس بنز می‌دادند کمتر بود.
دلیلش این بود که همه‌ی مدیران صادرات کارخانجات آلمان عاشق خاویار و فرش ایرانی بودند و من قالی و خاویار را طوری به آن‌ها می‌دادم انگار سوغاتی و هدیه‌ای برای همسران‌شان است
احمد خیامی در کتاب «پیکان سرنوشت ما» توضیح می‌دهد که برای تأسیس کارخانه ایران ناسیونال با امکانات آن زمان چقدر دچار رنج و مشقت شده‌اند و خرید، انتقال و نصب تأسیسات و تجهیزات کارخانه و حتی انتخاب نوع خودرو برای تولید، هر کدام برای خود داستان مفصل و مشکلاتی داشته‌است و چه سختی‌ها و خون جگر‌ها که این ۲ برادر برای راه اندازی کارخانه تولید خودرو در ایران بر خود دیده‌اند.
مهدی خیامی فرزند احمد خیامی در مؤخره‌ی کتاب پیکان سرنوشت ما چنین می‌نویسد که مراسم‌هایی برای یادبود او در ایران برگزار شد. اما عده‌ای از کارگران جوان این موسسه‌ها، این همه تجلیل را از یک «سرمایه‌دار» نمی‌پذیرفته‌اند. در این میان، ظاهراً یکی از کارکنان قدیمی ایران‌ناسیونال چنین می‌گوید:
«هیچ‌کس به مرده حسادت نمی‌کند، به‌خصوص اگر آن‌ مرده مانند ما کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری، ساده و غریبانه به خاک سپرده شده باشد.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *