درست یک سال قبل از ورود به قرن بیستم بود که در سنپترزبورگ روسیه به دنیا آمدم؛ بیست و دوم آوریل 1899. در هفت سالگی به سه زبان روسی، انگلیسی و فرانسوی صحبت میکردم و تا یازده سالگی تولستوی، شکسپیر و فلوبر و آثارشان را به خوبی میشناختم. پدرم یک حقوقدان آزادیخواه بود که فعالیتهایش چندان به مذاق روسیه تزاری خوش نمیآمد. مادرم نیز از روشنفکران و اشراف بود و من نیز در خانوداهای که جزو ملاکین و اشراف بودند رشد کردم.
بیست و شش ساله بودم که کشورم درگیر انقلاب صلح_نان_زمین شد. همانی که شما آن را به نام انقلاب بلشویکی و پایان روسیه تزاری و برپایی اتحاد جماهیر شوروی میشناسید. هرچند که پدرم با حکومت همکاری داشت اما به کریمه، انگلستان، آلمان، فرانسه و در آخر به آمریکا مهاجرت کردیم. من هجده رمان نوشتهام و هشت داستان کوتاه و نه نمایشنامه دارم. همچینن هفت کتاب شعر چاپ کردهام که بیشتر آنها به زبان روسی هستند.کتابی نیز در تحلیل ادبیات روس نوشتهام که در آن به صراحت گفتهام، خیلی از داستایوفسکی خوشم نمیآید و بیشتر طرفدار تولستوی هستم.
رمانهای من بیشتر در سبک پست مدرنیسم سیر میکنند و برای خود دنیای خاصی دارند که شاید هرکسی نتواند لایههای پنهان آن را درک کند. اگر بخواهم طعنه سیاسی و اجتماعی بزنم به خوبی میدانم از چه طریقی باید عمل کنم، همانطور که در «لولیتا» و «خنده در تاریکی»، «هامبرت هامبرت» و «آلبینوس» را خلق کردم تا به اجتماع بفهمانم شخصیتها و عادات رفتاری منفوری، برایشان عادی شده است که میتواند وحشتناک باشد. هرچند هیچگاه به این واقعیت اعتراف نکردهام.
اگر بخواهم میتوانم با رمان «پنین» یک معمای توطئه مطرح کنم که تا اعماق سیاست را نقد میکند یا در «دفاع لوژین» یک مسئله روانشناسی را در قالب شخصیت «الکساندر ایوانوویچ لوژین» بررسی کنم. اگر قریحه ادبی و تواناییام در نوشتن مورد سؤال باشد پس باید بگویم «آتش کم فروغ» و خواندن داستان «جان شید» و همکارش «چارلز کینبوت» بهترین انتخاب است.
من صبحها زود بیدار میشوم و نوشتههایم را روی برگههای کوچک مینویسم، همانهایی که بعداً رمانهای بلند را میسازند. شنا را دوست دارم و سفرهای زیادی میروم به خصوص اگر برای شکار پروانهها و تکمیل کلسکیون جذابم از این موجودات دوست داشتنی باشد. شاید باورش سخت باشد اما هجده مقاله علمی درباره حشره شناسی منتشر کردهام.
من در دوم ژوئیه 1977 این دنیا را ترک کردم، اما یک چیز واضح است، آن هم این که هنوز دارم از طریق نوشتههایم با شما صحبت میکنم!